دیوانگی های من

دیوانگی های یک ذهن آشفته

دیوانگی های من

دیوانگی های یک ذهن آشفته

مکالمات من. تو .او.

مکالمه ی مامانم و دندون پزشکم: 

_آقای دکتر جنس دندونم تو پوسیدگی اثر داره دیگه

_آره ولی این (اشاره به من)جنس دندونش خوبه 

_دکتر آب این منطقه هم خیلی تاثیر داره تو پوسیدگی


_آره خب، بعضی ها میان آقا یا خانوم خوشگله، خوش تیپ ولی رنگ دندوناشون زرده، اون به خاطر آب اینجاست ولی این(اشاره به من)نخ دندون نکشیده


مکالمه ی من و دکتر:

دکتر:خب نخ دندون رو شروع کردی؟

من:آرررررررره

دکتر:آفرین(در حالی که از طرز جواب من شوکه شده بود)


مکالمه ی دکتر و منشیش:

_خانم ب یه زنگ بزن به سیما(اینجا رو یکم آروم تر گفت چون من بودم)ببین آمپول امیرحسین رو اقدام کردن یا منتظر منن

_(بعد از زنگ زدن)منتظر شمان

_اهم (با حالت حق به جانب) 

مکالمه ی بعدی:

_خانم ب واقعا سیما زنگ زد گفت من برم ببرمش خونه؟

_آره

_یعنی یه دونه آژانس بیشتر تو این شهر گیر نیومد؟

_تو رو خدا میبینی زن(با تاکید)چه جوری فکر میکنه...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد